گلایه‎ای از دل

گلایه‎ام ز دلی هست كه بی تو مضطرب نیست

دو چشم بی هنری كه بدون تو، تَر نیست

گلایه‎ام ز زبانی كه بی حیا گشته

و گوش‎ها كه برای گناه‎ها كَر نیست

گلایه‎ام ز محبین مدعی چو من است

كه با زیادی ما، غربت تو كمتر نیست!

هزار داد زدیم ادعای حب تو را

به پیش تیغ ولی یك خبر ز حنجر نیست

همیشه بانگ بلا، هر زمان چو كرب و بلا

و اقتدای جوانی‎مان به اكبر نیست

عجیب نیست چرا پشت پرده‎ای آقا

ز دشمنان چه بنالی چو دوست یاور نیست

اگر كه غیبتتان گشته است طولانی

گلایه‎ام ز دلم هست كه بی تو مضطر نیست